بمعنی هرزه گویی کردن و کاو کاو نمودن باشد. (برهان) (از آنندراج). هرزه گویی و سخن بی معنی و لاطائل. (ناظم الاطباء). هرزه گویی. کاوکاو. (فرهنگ فارسی معین). اسم صوت گردکان خشک چون بهم ساید. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : در سفر با گردکانم در جوال می کشم از کلکل او قیل و قال. بسحاق اطعمه (از قول خرما از فرهنگ رشیدی). ، پرسش و سؤال. (ناظم الاطباء). جستجو و پرسش. (از اشتینگاس) ، لیموی بسیار ترش. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)
بمعنی هرزه گویی کردن و کاو کاو نمودن باشد. (برهان) (از آنندراج). هرزه گویی و سخن بی معنی و لاطائل. (ناظم الاطباء). هرزه گویی. کاوکاو. (فرهنگ فارسی معین). اسم صوت گردکان خشک چون بهم ساید. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : در سفر با گردکانم در جوال می کشم از کلکل او قیل و قال. بسحاق اطعمه (از قول خرما از فرهنگ رشیدی). ، پرسش و سؤال. (ناظم الاطباء). جستجو و پرسش. (از اشتینگاس) ، لیموی بسیار ترش. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)
نام گیاهی است اما قرأت کلمه مشکوک است. (تذکره الاولیاء ج 2 ص 326 و 328) : ابوسعید هفت سال دیگر در بیابان گشت و کل کن می خورد و با سباع می بود. (تذکره الاولیاء). فلان کس چندین سال است تا کل کن می خورد... (تذکره الاولیا). و رجوع به کلکنک شود
نام گیاهی است اما قرأت کلمه مشکوک است. (تذکره الاولیاء ج 2 ص 326 و 328) : ابوسعید هفت سال دیگر در بیابان گشت و کل کن می خورد و با سباع می بود. (تذکره الاولیاء). فلان کس چندین سال است تا کل کن می خورد... (تذکره الاولیا). و رجوع به کلکنک شود
مرادف کلکل. (آنندراج). شور و غوغا. (غیاث). مبدل عامیانۀ قال مقال. شورو غوغا. قال مقال. (فرهنگ فارسی معین) : این همه کل مکل از تنبک گویندۀ تست مطربا حق حق ما از دم پویندۀ تست. میرنجات (از آنندراج)
مرادف کَلکَل. (آنندراج). شور و غوغا. (غیاث). مبدل عامیانۀ قال مقال. شورو غوغا. قال مقال. (فرهنگ فارسی معین) : این همه کل مکل از تنبک گویندۀ تست مطربا حق ْ حق ِ ما از دم پویندۀ تست. میرنجات (از آنندراج)
از قال مقال تازی غوغا (این واژه پارسی است) شور بانگ شور و غوغا قال مقال: (مطربا، حق حق ما از دم گوینده تست این همه کل مکل از تنبک کوبنده تست)، (گل کشتی)
از قال مقال تازی غوغا (این واژه پارسی است) شور بانگ شور و غوغا قال مقال: (مطربا، حق حق ما از دم گوینده تست این همه کل مکل از تنبک کوبنده تست)، (گل کشتی)